برندگان فروردین ماه شبکه کتابخوانان حرفه ای از کاشان


عنوان مسابقه

نام و نام خانوادگی

شهر

مبلغ جایزه

زهرا (ع) برترين بانوي جهان

جواد حسامي

زواره كاشان

400,000ریال

زهرا (ع) برترين بانوي جهان

لیلا عبدالرحیمی

جوشقان قالی

400,000ریال

خاك هاي نرم كوشك

علي اصغر خدمتي بيدگلي

كاشان

400,000ریال

زندگي آرام با روزي حلال(المعيشه)

احسان شيخي ويدوجي

كاشان

400,000ریال

زندگي آرام با روزي حلال(المعيشه)

مصطفي خرمي آراني

كاشان

400,000ریال

زندگي آرام با روزي حلال(المعيشه)

منيژه فلاح

كاشان

400,000ریال

شواليه هاي معبد

مجتبي خدايي

كاشان

400,000ریال

نقشه ي نقش برآب

مرتضي قرباني

كاشان

400,000ریال

نقشه ي نقش برآب

حميدالله نهضتي

كاشان

400,000ریال

بهشت خانواده

امير حسين اقايي

كاشان

400,000ریال

بهشت خانواده

حسين مدبري

كاشان

400,000ریال

صحيفه سجاديه

نرجس سادات مهماندوست قمصري

كاشان

400,000ریال

صحيفه سجاديه

صديقه خدمتي نژاد

كاشان

400,000ریال

صحيفه سجاديه

محمد رضا حفيظي

كاشان

400,000ریال

ميوه درماني

زينب قرياني اردستاني

كاشان

400,000ریال

برندگان اردیبهشت ماه شبکه کتابخوانان حرفه ای از کاشان



عنوان مسابقه

نام و نام خانوادگی

شهر

مبلغ جایزه(ریال)

سرّ دار

امير حسين رشيدي پور

كاشان

400,000

انوار آسماني از فضايل رحماني

فاطمه خدمتي نژاد

كاشان

400,000

نيمه پنهان آمريكا

مليحه سادات سيف كاشاني

كاشان

400,000

نوجوان و جامعه

لیلا صمدیان برزکی

برزک

400,000

نوجوان و جامعه

سيد رضا واسعي

كاشان

400,000

قرآن كريم (جزء 28 تا جزء پايان جزء 30)

عليرضا سلحشور

كاشان

400,000

انسانها پای ترازو بایستید

جمیله کبریایی زاده

کاشان

400,000

سيري در سيره نبوي

مرضيه تجليان منفرد

كاشان

400,000

اقتصاد عدالت محور

فاطمه عدالت پور

كاشان

400,000

خدمات اينترنتي، كتابخانه هاي شبانه روزي

علی اصغر صادقین

جوشقان قالی

400,000

چه خم کرد با شورا !


عنوان پست کنونی ، کامنتیست از طرف آقای استادیان که :

هزار نکته : چه خم کرد با شورا !

آشنای غریبه : یه کار دگه

کاری قرار نیس بکنیم ، خدامیدونه چند بار اومدم تووبلاگت و با اسم مستعار یا با اسم خودم بصورت عمومی و خصوصی نظر به مطالب راجع به وحدتت دادم ، هی انتقاد کردم و هی پیش بینی چنین روزی را کردم ( یادته ) شمام هی در جوابم حرفامو تایید می کردی ولی میگفتی ما نباید بذاریم این وحدت از بین بره . بابا ما را چه به ایکار ؟ کی گوش به حرف من و شما میده ؟

نود و نه درصد این رایهای شورا فقط بخاطر پسوندای آرونی و بیدگلی بوده .

منم رای دادم



آشنای غریبه هم در ساعت 12:50 , رای خود را به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران

و ولایت مطلقه فقیه در محل شعبه حسینیه دروازه بیدگل به صندوق انداخت .

اعتکاف مسجد اعظم محقق به روایت تصویر


برای مشاهده عکس های اعتکاف امسال در مسجد اعظم محقق

به وبلاگ آقای حسین بیدگلی

به آدرس http://bidgoly.blogfa.com/post-899.aspx مراجعه نمایید .

لازم بذکر است آقای بیدگلی خودشان از معتکفین بودند


تصویر زیر گنبد مسجد محقق : عکس از حسین بیدگلی

ثبت نام اعتکاف

ثبت نام اینترنتی مراسم  اعتکاف

مسجد اعظم محقق شهرستان آران و بیدگل

جهت ثبت نام روی عکس زیر کلیک کنید

مراسم معنوی و روحبخش اعتکاف


بازدید از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران


در هفته ای که گذشت فرصتی دست داد تا با همت

اداره کل کتابخانه های عمومی استان اصفهان

برای بازدید از نمایشگاه بین المللی کتاب عازم تهران شوم .

تصاویر این بازدید را در ادامه مطلب گذاشته ام .

ادامه نوشته

اذان مرحوم عمو علی شاهمیرزایی


موذن آقای علی شاهمیرزایی بیدگلی عموی گرانقدر مداح گرامی حاج حمیدرضا شاهمیرزایی در سن بالای 100 سال . ایشان این اذان را از مرجع فقید آیت الله عظمی بروجردی تعلیم گرفته

لینک دانلود اذان


 

خدا بیامرزدش عمو علی را

دیروز بعد از ظهر از طریق یه پیامک متوجه شدم که عمو علی ( شاهمیرزایی ) به رحمت خدا رفته . خیلی متاثر شدم . چند وقت بود که ندیده بودمش . مدتها بود که تصمیم داشتم در کنارش بنشینم و باهاش گفتگو کنم ولی کم همتی من مانع از این شد و حالا متاسفانه ایشان به رحمت خدا رفتند .

عمو علی  عمری بیشتر از صد سال را پشت سر گذاشته بود ولی برخورد با او نشان از شادابی ، جوانی و طراوت روح ودل او داشت .

بیاد دارم که سال های سال ، من و تمامی همسایه اولین گل های خوشبوی محمدی را از دستان او میگرفتیم . 

بیاد دارم که سال های سال من و همسایه ها ، با نوای اذان او برای نماز صبح بلند میشدیم .

خدا بیامرزد هم او و هم تمامی موذنین گذشته را :

مرحوم حاج قاسم حقیقیان ، مرحوم غلامرضا خدمتی مفرد ، مرحوم فتح الله ستاری

 شادی روحشان فاتحه و صلوات




بدون عنوان !!!!!!

1.

این روزها شماهم که شاهدید شهر در عزای حضرت زهرا (س) بکلی تغییر چهره داده . دو سه جا ، جلوی ماشینا رو میگیرن و پشتش چیزی مینویسن ( کاری به خود نوشته ها نداریم که میترسم 2 سال دیگه فحش هم پشتش بنویسن ) یکیش دم دروازه جلوی نماز جمعه که تا حالا ده بار توی شب ، وسط خیابون جلوم سبزشدن و منم که نه چش و چار حسابی دارم و هیچوقتم شیشه جلو ماشینم تمیز نیس نزدیک بوده زیرشون گیرم (. گذشته از راه بندانش ). خیابون شهدا را هم اگه بینید که تا تهش 20 تا حجله گذاشتن ،1 . خوبه و همه اینکارا خوبه ولی سعی کنیم انقد به ظاهر قضایا توجه نکنیم . اون بزرگواری که فرمود روز شهادت حضرت زهرا (س) هم عاشورایی برگزاربشه فقط منظورش این چیزا نبود . شما اگه خیلی دوسداری زهرایی عمل کنی حداقل وقتی روزای این بزرگوار میرسه به زن و بچت گو حداقل 5 سانت این چارقدشو بکشه جلوتر یا بگو این چند روزه را حداقل به احترامش چادر سرکنن . بخدا همشون اینجوری خوشحال ترن . حضرت عباسی انقدری که به چادرخاکی حضرت زهرا (س) گیردادین و هی سوال میپرسین که چرا چادرت خاکی شد یخورده در مورد خانم های خودمون هم حساس باشیم . ( فقط زود قضاوت نکنین و تهمت نامسلمونی نزنین بمن ) .

2 .

با توجه به حرفایی که دربالا زدم :

دیشب رفتم یکی از جاهای شهر ، یکی از ماشینای گرونا اومد پیش پیکان سفید یخچالیم وایساد . دیدم که یک خانم با شخصیت هفده هیجده ساله با قامتی رشید از ماشین پیاده شد که گویا چارقدش را گم کرده بود و انقد احتیاج به پشت خونه بهش فشار اورده بود که وقت نکرده بود دنبال چارقدش بگرده همینجوری با موهای افشون و رو دوش ریخته شده اومده بود بیرون دنبال دس به آب می گشت . یه لحظه ماتم برد و دست بدعا شدم که خدایا شکر که تکزاس را هم بدون هیچ دخل و خرجی نشونم دادی . رفتم تو نخ ملت دیدم خوب دارن ورانداز میکنن . اتفاقا یکی از ماشینایی که بدجور مبهوت جاه و جلال این بانو شده بود یکی از این ماشینایی بود که صاحبش هی از حضرت زهرا (س) میپرسه که چرا چادرش خاکی شده . تو دلم گفتم : حتما داره از اینم میپرسه ؟ خواهر چارقدش چرا گم شد؟ عجب . چرا انقد هاج و واج مونیدم . چرا انقد راه درست و اشتباه رو گم کردیم ؟ چرا انقد دوسداریم با رفتن راه اشتباه به مقصد درست برسیم .

مسئولین محترم , خاطرتون جمع و جور که حضرت زهرا (س) به اینکه ما فقط سردر شهرمون به احترامش نوشتیم با وضو واردشوید از دستمون راضیه راضیه .

1 . پی نوشت : البته بنده نسبت به اینکه نسبت به گذشته ، شهرما در ایام شهادت حضرت زهرا (س) چهره دیگری گرفته و بیش از گذشته به آن اهمیت داده می شود قلبا خرسندم ( هم از لحاظ برگزاری مراسم عزاداری و هم ازلحاظ نصب پرده و پرچم های عزا در سرتاسر شهر و هم به لحاظ حرمتی که تاحدودی در ایام عیدحفظ شد)

یادوراه شهید رضا شمس آبادی


92/01/21 : یادواره شهید رضا شمس آبادی همراه با یاد شهیدان امیرسپهد علی صیاد شیرازی و شهید سید مرتضی آوینی در مسجد اعظم محقق شهرستان آران و بیدگل با حضور قشرهای مختلف مردم بویژه خانواده های محترم شهدا ، روحانیت و مسئولین شهرستان برگزار گردید . در این مراسم دریادار مرتضی صفاری فرمانده محترم دانشگاه امام حسین (ع)در سخنانی پیرامون نقش توسل به ائمه اطهار بویژه حضرت فاطمه زهرا (س) در دوران دفاع مقدس و جنگ سی و سه روزه لبنان به ذکر مواردی از کرامات حضرت زهرا (س) پرداخته و اشاراتی کوتاه نیز به جایگاه ولی فقیه در جامعه اسلامی داشتند .

تصاویر مراسم در ادامه مطلب



ادامه نوشته

بزرگداشت شهید رضا شمس آبادی


به مناسبت سالگرد شهادت سمبل مبارزه با ظلم و فساد و استبداد

شهید رضا شمس آبادی

مراسم بزرگداشتی برگزار می گردد :

زمان : چهارشنبه ، 92/01/21 ساعت 20:30

مکان : شهرستان آران و بیدگل ، مسجد اعظم محقق (ره)

طلای گلی و گردلی

امروز صبح بعد از سال های سال با یکی از مهمترین عوامل دخیل در نواسانات اقتصادی و عوامل محرک در صنعت کشور آشنا شدم . گوجه ، این طلای گلی و گردلی که در چنین روزهایی محبوبیتیش بیش از همیشه می شه . امروز صبح برای خرید یه کیلو گوجه زدم از خونه بیرون . بنده معمولا وقتی برای خرید چیزی از خانه بیرون میرم  به اولین مغازه ای که میرسم و جنس مورد نظر را با کیفیت مطلوب میبینم بدون اطلاعی از قیمت , دست به جیب شده و میخرم .

صبح اول رفتم میوه فروشی خیابون ولیعصر , با اطلاع قبلی که از نواسانت قیمت این طلای گلی داشتم پرسیدم ببخشید حاجی گبجه چنده ؟ گفت 4 تومن عمو . توی دل آهی کشیدم و به بهانه بیخود که معمولا به گوشی موبایل وررفتن هست از مغازه زدم بیرون و رفتم طرف میدون آزادگان . پرسیدم گبجه چنده ؟ نگاه کردم همون گوجه هاییه که دوروز پیش خریده بودم . گف  4 و نیم . گفتم وا چخبره؟ پریروز همینو گفتی سه تومن . از اونجام زدم بیرون . اومدم خیابون رجایی روبرو اورژانس دیدم تازه داره سبدای گوجه را میچینه پایین . پرسیدم : گبجه چنده ؟ گف امرو 5 تومه .

یخورده توی ذهنم حساب کتاب کردم که چطور میشه در این فاصله زمانی و مکانی اینجوری قیمتا عوض بشه . بخودم گفتم زود برم طرف خیابون ولیعصر تا بهم خبرندادن و قیمتشو نکشیده بالا .

رفتیم تو مغازه . هنو سلام نکرده ، صاحب مغازه گف : ها ، پشیمو شدی؟ برگشتی ؟! هرجا بری 5 تومنه من بشد گفتم 4 تومن . ماهم که دیدیم حسابی داریم ضایع میشیم . گفتم نه بابا رفتم گوشت بخرم برگردم . طرف فمید که دارم خالی می بندم و دوباره حرفشو تکرار کرد. و هی تکرار کرد و مارو ضایع کرد و آخرشم که گوجه ها را سوا میکردم انقد سرم غر زد که سیرشدم ( عمو گبجا را اذیت نکن که اگه بعد تو یکی بیاد یه کیلوشا بخره بتونه ورچینه ).

نمیدونم گوجه با این نقشی که در تغییر شاخص های بورس داره روی چه حساب کتابی به این سرعت قیمتش عوض میشه . نمیدونم چندوضربدچند میکنن که جوابش 5 هزار تومن میشه  . نمیدونم ایا همینجور که قیمتها انقد سریع تغییر میکنه حقوق منم ساعت به ساعت زیاد خاد شد؟ حالا هرکی شغل ازاد داره یه چیزی ولی ما که سالی یه بار حقوقمو زیاد میشه چطور . چطو درصد نوسانات قیمتارا تا اخر سال حساب خان کرد که براساسش حقوق ما را زیاد کنن؟

مادر مادر بزرگ

ماجو زبیده ( مادر مادر بزرگ )


روزهای فوتبالی عید

بنام پدر :

فوتبال همیشه بخش جدایی ناپذیر برنامه های نوروزی ما درگذشته بود، شورروزهای فوتبالی ما در روزهای تعطیلی عید جوانه می زد. فریبرز ستاری به یادبود شهید علی خدمتی هرسال جامی را برگزار می کرد وتیم های خوب آران وبیدگل دور هم می شدند وبدور از تنش به یاد آن عزیز سفر کرده با همدیگر مسابقه می دادند وآخر سرهم تیم برنده کاپ بازی را به ویترین افتخارات باشگاه اش اضافه می کرد. یادم می آید در اولین سال تاسیس باشگاه اقبال (که درچندین پست به چگونگی تاسیس آن پرداخته ام) در این مسابقات شرکت کردیم. من درمدرسه راهنمایی شبانه کاشان درس می خواندم بعدازظهر امتحان ثلث دوم را دادم وبا چه شور شعفی خودم را به زمین سپاهان محل برگزاری مسابقات رساندم ومتاسفانه مسئولین باشگاه به جای بازی دادن ماها که همیشه در تمرینات شرکت  می کردیم ازتیم های دیگر بازیکن آورده بودند وآن بازی راکه باعقاب محله خودمان بود 4-2 واگذار کردیم. ولی حال وهوای آن روزها همیشه برای من ماندگار است. عقاب در روز سیزده بدر موفق شد با شکست دادن سپاهان بر سکوی قهرمانی بایستد واین قهرمانی زمینه ای شد برای نزدیکی بچه های اقبال با عقاب.

منبع : http://banamapadar.blogfa.com/

آشنای غریبه :

یادش به خیر من و همه بچه های فامیل و همسایه  هر سال وقتی تعطیلات عید فرامی رسید با آن حال و هوا و جنب و جوش کودکی در کنار  هم صبح تا به شب را صرف بازی های گوناگون می کردیم . دوران راهنمایی بودم که تصمیم گرفتیم دوتا تیردروازه برای گل کوچیک بسازیم و توی کوچه شهید علی خدمتی جام برگزار کنیم . اسم جام را هم گذاشتیم جام شهیدان خدمتی . به هر زحمتی که بود چند قطعه لوله آب که بلااستفاده بود پیدا کردیم و بردیم مغازه جوشکاری خدابیامرز اوستا اکبرکجایی ، خدا بیامرزدش ، وقتی شور و اشتیاق مارا دید بدون هیچ هزینه و چشمداشتی بدون معطلی دروازه ها را برامون ساخت . بعد رفتیم دنبال طناب نازک برای تور دروازه . خلاصه کارت های زرد و قرمز و کاپ هم از مغازه فاضل خریدیم و هفت هشت تیم سه نفره برای مسابقه تشکیل شد و هرتیم هم برای نام خودش اسم یکی از شهدای محل را انتخاب کرده بود . مسابقات با حال و هوای خاصی برگزار میشد گاهی تیم های با هم دعوا می کردند و گاهی هم مجبور بودند توپی را که انداخته بودند خانه مرحوم لطف ابادی و استاد علی ستاری از سردیوار برن بالا و بیارن .روزهای خوبی بود که هیچگاه نمیتوان از ذهن پاک کرد . از اون سال به مدت چندسال با بچه ها همینجوری تعطیلات نوروزمون را پشت سر میگذاشتیم .

یادش بخیر

پروژه عظیم احداث خیابان . . .

از زمان کودکی که بنده به خاطر دارم همه افراد محل و همسایه ها بخصوص مسن ترها در ذهن خود آرزوی دررفتن خیابانی در کوچه شهید علی خدمتی ( از میدان شهدای کنونی تا نمیدونم کجا) را می پرورانده اند و از همان زمان ها نیز بنا بوده است  که در آینده نزدیک چنین خیابانی در رود . اگر در مورد این قضیه با تک تک همسایه و اهل محل صحبت کنی همان حرفی را میزنند که پیشینانشان زدند و بچه های کنونی می زنند همه بالاتفاق میگویند که دردوره ما چنین اتفاقی نمی افتد .

مدتییست که حرف ها جدی تر شده و هراز چندگاهی چندتنی که فکرمیکنم از شهرداری باشند قدم به کوچه ما میگذارند و متر بدست به خانه ها سرک میکشند و متاسفانه بعد از هر بازدید چندماهی از ایشان خبری نیست تا دوباره همان کار تکرار می شود.

بعد از آن که صحبت ها جدی شد ، شایعات نیز پیرامون آن بالا گرفت . و روایات مختلفی از منابع گوناگون نقل می گردید . ابتدای کار روایت گردیده بود از آقای م . ز مبنی بر این که خیابان در دست دررفتن خیابانیست با عرض ۱۶ متر که ممکنست اتاق شخص مورد نظر نیز در پیاده روی آن قرار گیرد . شایعات بیشتر شد و عرض خیابان را به ۲۰ و ۲۴ متر نیز کشاند ولی در عمل هیچ اتقاقی نیافتاد و همانطور که گفتم . . . گاهی چند نفر با متر میایند و میروند .

اگر بخواهیم روند احداث این خیابان ، و فازهای اجراشده آن را بشمریم تنها به دو مورد بیشتر نمیتوان اشاره نمود :

۱ . احداث کوچه شهید خدمتی در حدود یک قرن پیش جهت احداث خیابان در دوقرن آینده

۲ . متربرداری از سطح کوچه و خانه ها ( متاسفانه بدلیل طول کشیدن عملیات اجرایی ، علامت هایی که ماموران روی دیوارها و زمین کشیده اند به مرور زمان بر اثر فرسایش خاک ناپدید شده و هراز چند گاهی مجبورند دوباره متر کنند )

بگذریم . . .

به هر حال گمان نکنم کسی باشد که از عاقبت این کار خبر داشته باشد و فقط و فقط شایعات است که گسترده تر میشود . در خواست بنده این است که حالاکه شورای محترم شهر در وقت قانونی دوران خدمت خود با شورای شهر گذشته صفرصفر مساوی کردند و توی وقت اضافه هستند در همین اندک زمان باقی مانده حداقل کلنگی از این طرف خیابان هم به زمین بزنند وگرنه با این پیشروی شایعات تا چندی دیگر مجبور خواهند شد بجای خیابان ایستگاه مترو درکنند .

 

یادی از گذشتگان : حاج شیخ حسینعلی حقیقیان

منبع : http://besirat.blogfa.com/

افتتاح وبلاگ

وبلاگ بصیرت با مدیریت آقای محمدجواد حقیقیان بیدگلی , شروع به کار کرد .

برای ورود کیک کنید